برای تشخیص اینکه چه کاری درست و چه کاری غلط است در طول تاریخ متفکران روش های زیادی را پیشنهاد کرده اند. عمده این روش ها در سه دیدگاه زیر جای می گیرند:
1-
فضیلت گرایی(Virtue Theories)
2-
وظیفه گرایی(Duty Theories)
3-
نتیجه گرایی(Consequentalist Theories)
فضیلت گرایی:
فضیلت گرایی قدیمی ترین نگرش به اخلاق است.
فضیلت گرایی به این معنی است که انسان باید در پی کسب صفات خوب(فضایل) و از بین
بردن صفات بد(رذایل) در خود باشد. این دیدگاه برخلاف دیدگاه های دیگر بر تاثیر
رفتار ما بر دیگران تمرکز ندارد. مطرح کنندگان این دیدگاه در ابتدا افلاطون و
ارسطو بوده اند. آن ها برخی از صفات را به عنوان فضایل و برخی را به عنوان رذایل دسته
بندی کرده اند. به این ترتیب مثلا کسی که فضیلت راستگویی را کسب کرده باشد، در
زندگی خود راستگو خواهد بود. بنابراین هنگامی که بر سر دوراهی های اخلاقی قرار می
گیریم، باید به این بیندیشیم که کدام یک از راه های پیش رو مطابق با فضایل و
کدامیک مطابق با رذایل است.
وظیفه گرایی:
از مهمترین طرفداران این دیدگاه امانوئل کانت
است. وی اعتقاد داشت که اعمال اخلاقی مطلق هستند به این معنی که اعمال صرف نظر از
نتایجشان در ذات خود خیر یا شر هستند. وی به "شان انسانی" افراد اعتقاد داشت.
بنابراین ما باید در برخورد با افراد، شان انسانی آن ها را مدنظر(هدف) خود قرار
دهیم. در صورتی که ما افراد را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به دیگر اهداف خود
قرار دهیم، کار غیر اخلاقی انجام داده ایم.
دیگر نظریه پرداز وظیفه گرا، جان لاک، اعتقاد
داشت که افراد حقوقی دارند که این حقوق برای ما وظایفی ایجاد می کند. بنابراین اگر
من حقی به گردن دیگری دارم، مثلا 1000 تومان از او طلبکار هستم، او نیز وظیفه دارد
که 1000 تومان به من بدهد. این حقوق جهانی هستند و صرف نظر از مکان و شرایط وظیفه
ما است که آن ها را به جا بیاوریم.
طرفداران امروزین این نظریه، همچنین به این نکته
اشاره کرده اند که هنگامی که هر دو راه به نظر درست می آید، انسان به طور غریضی می
تواند تشخیص دهد که کدام یک از آن ها درست تر است. به طور مثال فرض کنید من اسلحه
ای را از همسایه خود قرض بگیرم و به او قول بدهم که هر وقت آن را از من خواست به
او پس می دهد. یک روز همسایه که به شدت عصبانی است در منزل من را می زند و از من
میخواهد اسلحه را به او بدهم تا کسی را بکشد. در این صورت اگر من اسلحه را به او
ندهم، به قول خود عمل نکرده ام و اگر اسلحه را بدهم موجب مرگ انسانی شده ام. در
این صورت برای انسان مشخص خواهد بود که نباید اسلحه را به همسایه بدهم.
نتیجه گرایی:
بر اساس این دیدگاه، یک عمل اخلاقی است، در
صورتی که نتایج آن بیشتر مطلوب باشند تا نامطلوب. این دیدگاه سه نوع تفسیر یا
زیرمجموعه دارد:
1-
نتیجه گرایی خودخواهانه: یک عمل اخلاقی است، در صورتیکه نتایج
آن برای خود فرد بیشتر مطلوب باشد تا نامطلوب
2-
نتیجه گرایی نوعدوستانه: یک عمل اخلاقی است، در صورتیکه
نتایج آن برای دیگران بیشتر مطلوب باشد تا نامطلوب
3-
فایده گرایی: یک عمل اخلاقی است، در صورتی که نتایج آن برای
همه بیشتر مطلوب باشد تا نامطلوب
به طور مثال فرض کنید فردی سوار تاکسی در یک
کشور غریب است و ناگهان ماشین دیگری تصادف می کند و سرنشینان آن آسیب می بینند.
این فرد از راننده درخواست می کند که ماشین را نگه دارد اما راننده سرعتش را بیشتر
می کند و به او توضیح می دهد که در این کشور اگر به کمک کسانی که تصادف کرده اند
بروید شما مقصر شناخته می شوید. در اینجا اگر زن از دیدگاه نتیجه گرایی خودخواهانه
به قضیه نگاه کند، کمک نکردن به مجروحان کار اخلاقی است چون در صورت کمک کردن به
مجروحان نفع می رسد ولی خود او ضرر خواهد کرد. در صورتیکه از دیدگاه نوعدوستانه
تصمیم گیری کند، باید برای کمک به مجروحان برود. چون صرف نظر از اینکه برای خودش
چه مشکلی پیش خواهد آمد، کمک کردن به مجروحان آن ها را از آسیب نجات خواهد داد. و
اگر از دیدگاه فایده گرایی تصمیم گیری کند، باید هم نفع خود و هم نفع مجروحان را
در نظر بگیرد. در این صورت باید به طور دقیق محاسبه کند که در کدام حالت زیان
بیشتری(به طور مجموع) به او و مجروحان خواهد رسید که این تصمیم گیری را پیچیده می
کند.
این مطلب از منابع زیر استخراج شده که برای
مطالعه بیشتر می توانید به آنها مراجعه کنید:
http://www.iep.utm.edu/ethics/#H2
http://soe.syr.edu/academic/counseling_and_human_services/modules/Common_Ethical_Issues/theories_of_ethics.aspx
https://suite.io/michelle-mcgill/411b2w7